۱۳۸۷ خرداد ۳, جمعه

love is all


عشق همه چيز است
در قلب من باران مي‌باريد
در ژرفاي وجودم پايين مي‌آمد
روحم را در خود غرق مي‌كرد
اين سكوت من را به تلاطم مي‌آورد
من دمي هستم براي خاموشي اين شعله
و من هرگز كم نخواهم آورد
من منتظر زمان هستم تا من را با خود ببرد
به مانند طوفان شديدي كه دريا را به خروش مي‌آورد
قوي ايستاده‌ام و آنسو را نظاره مي‌كنم
عشق من را معتقد نگاه مي‌دارد
در ميان تاريكي مي‌تواني صدا كردن من را حس كني؟
عشق من را نجات مي‌دهد هنگامي كه در رويا سير مي‌كنم
عشق و تنها عشق.........همه چيز عشق است
صاعقه مي‌زند در بالا
پيش از اينكه به زمين بخورم تنها عشق را مي‌شناختم
و حالا ضربه‌هاي كسي
در كنار من طنين انداز شده
من دمي هستم براي خاموشي
و من هرگز كم نخواهم آورد
من منتظر زمان هستم تا من را با خود ببرد
به مانند طوفان شديدي كه دريا را به خروش مي‌آورد
قوي ايستاده‌ام و آنسو را نظاره مي‌كنم

هیچ نظری موجود نیست: