۱۳۸۷ اسفند ۱۰, شنبه

شکلات قهوه


شکلات قهوه رو خیلی دوست دارم ِ چون با وجود تلخیش مزه خاص خودش رو داره
دوست دارم مث اون باشم ِخودم باشم چون خدا هر آدمی رو خاص آفریده
میدونی ِ ګاهی وقتی به این فکر میکنم که هنوز در تمام جهان
هیچ دونفری پیدا نشدن که اثر انګشتشون یکی باشه
در عظمت و جلالش غرق میشم و میګم
خداوندا هر آدمی رو منحصر به فرد آفریدی
و خواستی هر کسی تابلوی زیبایی باشه
از اثر هنرمندانه خلقت تو ِ میخوام بهترین قسمت نقاشی تو باشم
و به تو خدمت کنم میخوام کارهایی انجام بدم
که آفرینش من به خودت ببالی
ِ میخوام مث بچه های خوب
سر بلندت کنم ِ ‍پس با تمام وجودم به حرفهات ګوش میکنم
مث همیشه .....
دوستت دارم .................دوست دارم،،،،،،،،،،،

۱۳۸۷ آبان ۱۹, یکشنبه

روزای روشن


باشد اراده مبارک تو امروز در من انجام پذیرد !


امروز روز قشنگی بود ، یکی از زیباترین روزهایی که خورشید درقلب آسمون میتابید

و لبخند خدای مهبون از لبخند همه گلهای قاصد زنده تر بود... برای این همه زیبایی خداوند سپاسگزارم

سپاسگزارم...سپاسگزار ...چرا آدمها گاهی گفتن این جمله رو بطور واقعی فراموش می کنن،چه حیف!

خدا رو شکر میکنم که تا چند روز دیگه در ارکستر ملی ایران با عنوان خواننده سپرانو ایفای نقش می کنم!

خوشحالم

خدای نازنین رو شکر می کنم که در موسیقی کلاسیک و پاپ اروپایی اینقدر پیشرفت داشتم واقعا" باورم نمی شه که اساتید سختگیرم

این همه ازم راضی هستن ودوستم دارن....به خاطر این همه استعداد فوق العاده که همه رو به وجد میا ره سپاسگزارم

خدای مهربون ممنونم که در نواختن پیانو این همه پیشرفت دارم....وااااااااای چقد دوست دارم...سپاسگزارم

بخاطر برکتی که به من دادی ممنونم...

برای پیشزفت خوبم توی کلاس زبان ام تشکر میکنم ...نازنین...

اینا همه اعتراف صادقانه است...و امیدوارم برای اجرای دوئت ایتالیایی من و دوستم ...خدا دوباره و دوباره مواظبم باشه


کاش همه ما حتی شده روزی چند دقیقه به محبت خداوند و لطف بی اندازش فکر کنیم...

می دونم که اون همیشه منتظر ....

دوستت دارم خداوند تو متبارک هستی ...


۱۳۸۷ شهریور ۱۲, سه‌شنبه

اعتماد

زیر پایم زمین از سم ضربه اسبان می لرزد
چهار نعل می گذرنداسبان
وحشی گسیخته افسار،
وحشت زده به پیش می گریزند
در یالهاشان گره می خوردآرزوهایم
دوشادوش شان می گریزد خواست هایم
هوا سرشار از بوی اسب است و
غم و
اندكی غبطه
.در افق نقطه های سباه كوچكی می رقصد
و زمینی كه برآن ایستاده ام
دیگر باره آرام یافته است
.پنداری رویایی بود آن همه
رویای آزادی
یا احساس حبس و بند
.در سكوت با یكدیگر پیوند داشتن
،همدلی صادقانه
وفاداری ریشه دار
.اعتماد كن

۱۳۸۷ مرداد ۲۴, پنجشنبه

کنفرانس دکتر آزمندیان

;خیلی وقته که چیزی ننوشتم , خوشبختانه اونقد سرم شلوغه که نگو!
خداوند رو شکر میکنم که خورشید محبت وعشقش از همیشه گرم تر و
پر برکت تر بر صورت لطیف و مهربان من میتابه و منو پر میکنه از نور!
البته من روزی این همه عشق و احساس رو با همه انسانها تقسیم خواهم کرد.....قطعا" زمان برداشت هم خواهد رسید به زودی ...
چند روز پیش بطور بسیارغیر منتظره ای به کنفرانس دکتر علیرضا آزمندیان دعوت شدم .
نمیدونم چطور شرح بدم ,فقط اینو بگم که فوق العاده بود... راستش واسه همه آدما ,حتی کسانی مث من که همه این کتابها رو بلعیدن و خودشون به همه بهترین مشاوره ها رو میدن هم لازمه,یه موقعی یه جایی یه نفر روحشون رو فنک شویی کنه ...
این کنفرانس زیبا در ارتباط با رهبری درون بود که من چند تا از نکات جالبش رو میگم:
1) آدمها دو دسته اند یا اردک یا عقاب. اردکها همیشه میگن "چرا دیروز"؟
و همیشه مینالند .از شرایط اجتماغی, زناشویی,مالی .... در گذشته زندگی میکنن و همه افعالشون در زمان گذشته است, هر روز صبح که بیدار میشن میگن وای باز صبح شد, بدبختیها هم شروع شد!
اما عقابها همیشه میگن "چگونه فردا" ؟ چون بقیه عمرشون رو در آینده میخوان زندگی کنن, همیشه برنامه دارند ,هر روز صبح با انرژی بیدار میشن و از اینکه یه صبح دیگه شروع شده خدا رو شکر میکنن...
عقبها دو تا خصوصیت جالب دیگه هم دارن 1. عقاب شوق پرواز داره , یعنی انگیزه داره 2. مهارت داره , بلد چطوری باید اوج بگیره !
حالا میخواین چی باشین اردک یا عقاب !
2)دنیای درونمان را رهبری کنیم , بر همه چیز تسلط داشته باشیم , یادمون باشه که اشرف مخلوقات هستیم ,این ماییم که باید تعیین کنیم که چه چیزی کی و کجا باید اتفاق بیفته !
3)رهبران زاده نمیشوند بلکه ساخته میشوند !
4)مراقب اندیشه های منفی دیگران و دنیای کوچیک اردکی اونها باشید ,
یادتون باشه که اردکها هرگز عقاب بودن رو تجربه نکردن!
5)کیفیت نگاه ماست که سطح زندگی ما رو تعیین میکنه, پارادایم شیفت ها
رو جدی بگیریم و نگرشمون رو عوض کنیم , ما آینه ی تمام نمای خداوند هستیم و کسی که کمال , قدرت , موفقیت و همه بهترین هاست ....
6) موفقیت, برنامه ریزی و رهبری درون رو شروع کنیم و 7 سال دیگه رو در نظر بگیریم , بعد به این فکر کنیم که 7 سال دیگه کجای نقشه خواهیم بود , با چه کسی , در چه شرایط مالی و ....
7)مهمتر از همه اینکه هر روز این روند موفقیت رو حتی در چند جمله در یک دفتر به نام دفتر موفقیت ثبت کنیم .....
یادمون باشه " اگه زندگی ما ارزش زندگی کردن رو داره حتما" ارزش ثبت کردن رو هم داره "
پس.....بیائید شروع کنیم ..یا ادامه بدیم ....!

۱۳۸۷ تیر ۶, پنجشنبه


اون روزا که پر زدم من تا به اوج تو رسیدم
خودم و تو قاب عکس چشم تو دیدم و چیدم
دوباره آبی شدم من آره آفتابی شدم من
پر پرواز ام بستم,روی شونه هات نشستم
تپش قلب قناری ,ای خدا عجب بهاری
مخمل سرخی که باید دل و اونجا بسپاری
اگه باشم یا نباشم نمیشه از تو جدا شم
برای به تورسیدن دست به دامن خدا شم
شبنم رو ساقه جاری,با تو همصدا میمونه
با نفسهای بریدش از شب برفی میخونه
روح جنگل یه اقاقی نکنه یه وقت بخوابی
تو باید زنده بمونی تا ادامم و بخونی
تپش قلب قناری ای خدا عجب بهاری

مخمل سرخی که باید دل و اونجا بسپاری

تو باید زنده بمونی تا ادامم و بخونی.....

۱۳۸۷ تیر ۲, یکشنبه


واقعا" حس قشنگیه عاشق بودن و دوست داشتن از اینکه دارم با عشق زندگی میکنم

و کسی هست تو زندگیم که اینهمه بهش نزدیکم کسی که شنیدن صداش

آرامش الهی ومثه نور پاکه و روشن خداوند رو شکر میکنم

عشق به آدم حس زنده بودن میده حس زندگی کردن حس تعلق داشتن حس پرواز

...وقتی آدم عاشقه لحظه هاش معنا میگیرن عشق یه مسیر قشنگه

که باید دونفری توش قدم زد هر چند آدم ممکنه گاهی ناخواسته اشتباه کنه

که خدارو شکردر مورد من خیلی کمرنگ وهمیشه ناخواسته بوده

واما عشق ...این واژه سه حرفی که تمام زندگی مرا رنگ بخشیده

واژه زنده و راهی که به قول عیسی مسیح در آن زن و مرد یکی میشن ...

یک تن ..آمیزش در روح و جسم ...تجربه کردن ثانیه ها با هم ..

چقدر زیباست توصیف عشق چه برسه به تجربه کردنش

برای تمام این لحظه ها که در زندگی ما با روح عشق و حضور خداوند

و صدای شاد آرزوهامون رنگ رنگین کمون دارن خدا رو شکر میکنم

تردید هاو غصه ها و ناامیدی ها رو با خندهام ذوب میکنم

تا خورشید از چشمای امیدوارم حضور دنیای شاد و زنده و پر عشقم رو

با آهنگ زیبای زندگی بنام "ما" اعلام کنه

۱۳۸۷ تیر ۱, شنبه

افکار


میدونم که شاید خیلی به نظر فلسفی میاد
اینجوری وبلاگ نوشتن ولی خب چه میشه کرد...
اگه نگم دلم پر ازحرفای ننوشه می مونه....
امروز موضوع کلاس زبانمون این بود..
که آدمها همیشه درست فکر نمیکنن..
یعنی ممکنه آدمها بر طبق یک سری اطلاعات
و رویا بافی ها شاید و یا افکار غلط که زاییده
تخیل خودشون و گاهی اقتضای شرایطه, یه
فکرایی تو سرشون بیاد که اساسا" غلط باشه
من گفتم آدمها اغلب تو این شرایط سعی میکنن
اونجوری که دوست دارن اوضاع پیش بره فکر کنن
نه اونجوری که واقعیت داره ووقتی یه دفعه میفهمن
که ای دل غافل ,چی فکر میکردم وچی شد! دیگه
احساس شکست میکنن وسریع دنبال مقصر میگردن !
خلاصه امروز یاد گرفتم باید درست فکر کرد
باید مراقب افکارمون باشیم تا مریض نشن! و این مهممه!