۱۳۸۷ آبان ۱۹, یکشنبه

روزای روشن


باشد اراده مبارک تو امروز در من انجام پذیرد !


امروز روز قشنگی بود ، یکی از زیباترین روزهایی که خورشید درقلب آسمون میتابید

و لبخند خدای مهبون از لبخند همه گلهای قاصد زنده تر بود... برای این همه زیبایی خداوند سپاسگزارم

سپاسگزارم...سپاسگزار ...چرا آدمها گاهی گفتن این جمله رو بطور واقعی فراموش می کنن،چه حیف!

خدا رو شکر میکنم که تا چند روز دیگه در ارکستر ملی ایران با عنوان خواننده سپرانو ایفای نقش می کنم!

خوشحالم

خدای نازنین رو شکر می کنم که در موسیقی کلاسیک و پاپ اروپایی اینقدر پیشرفت داشتم واقعا" باورم نمی شه که اساتید سختگیرم

این همه ازم راضی هستن ودوستم دارن....به خاطر این همه استعداد فوق العاده که همه رو به وجد میا ره سپاسگزارم

خدای مهربون ممنونم که در نواختن پیانو این همه پیشرفت دارم....وااااااااای چقد دوست دارم...سپاسگزارم

بخاطر برکتی که به من دادی ممنونم...

برای پیشزفت خوبم توی کلاس زبان ام تشکر میکنم ...نازنین...

اینا همه اعتراف صادقانه است...و امیدوارم برای اجرای دوئت ایتالیایی من و دوستم ...خدا دوباره و دوباره مواظبم باشه


کاش همه ما حتی شده روزی چند دقیقه به محبت خداوند و لطف بی اندازش فکر کنیم...

می دونم که اون همیشه منتظر ....

دوستت دارم خداوند تو متبارک هستی ...


۱۳۸۷ شهریور ۱۲, سه‌شنبه

اعتماد

زیر پایم زمین از سم ضربه اسبان می لرزد
چهار نعل می گذرنداسبان
وحشی گسیخته افسار،
وحشت زده به پیش می گریزند
در یالهاشان گره می خوردآرزوهایم
دوشادوش شان می گریزد خواست هایم
هوا سرشار از بوی اسب است و
غم و
اندكی غبطه
.در افق نقطه های سباه كوچكی می رقصد
و زمینی كه برآن ایستاده ام
دیگر باره آرام یافته است
.پنداری رویایی بود آن همه
رویای آزادی
یا احساس حبس و بند
.در سكوت با یكدیگر پیوند داشتن
،همدلی صادقانه
وفاداری ریشه دار
.اعتماد كن

۱۳۸۷ مرداد ۲۴, پنجشنبه

کنفرانس دکتر آزمندیان

;خیلی وقته که چیزی ننوشتم , خوشبختانه اونقد سرم شلوغه که نگو!
خداوند رو شکر میکنم که خورشید محبت وعشقش از همیشه گرم تر و
پر برکت تر بر صورت لطیف و مهربان من میتابه و منو پر میکنه از نور!
البته من روزی این همه عشق و احساس رو با همه انسانها تقسیم خواهم کرد.....قطعا" زمان برداشت هم خواهد رسید به زودی ...
چند روز پیش بطور بسیارغیر منتظره ای به کنفرانس دکتر علیرضا آزمندیان دعوت شدم .
نمیدونم چطور شرح بدم ,فقط اینو بگم که فوق العاده بود... راستش واسه همه آدما ,حتی کسانی مث من که همه این کتابها رو بلعیدن و خودشون به همه بهترین مشاوره ها رو میدن هم لازمه,یه موقعی یه جایی یه نفر روحشون رو فنک شویی کنه ...
این کنفرانس زیبا در ارتباط با رهبری درون بود که من چند تا از نکات جالبش رو میگم:
1) آدمها دو دسته اند یا اردک یا عقاب. اردکها همیشه میگن "چرا دیروز"؟
و همیشه مینالند .از شرایط اجتماغی, زناشویی,مالی .... در گذشته زندگی میکنن و همه افعالشون در زمان گذشته است, هر روز صبح که بیدار میشن میگن وای باز صبح شد, بدبختیها هم شروع شد!
اما عقابها همیشه میگن "چگونه فردا" ؟ چون بقیه عمرشون رو در آینده میخوان زندگی کنن, همیشه برنامه دارند ,هر روز صبح با انرژی بیدار میشن و از اینکه یه صبح دیگه شروع شده خدا رو شکر میکنن...
عقبها دو تا خصوصیت جالب دیگه هم دارن 1. عقاب شوق پرواز داره , یعنی انگیزه داره 2. مهارت داره , بلد چطوری باید اوج بگیره !
حالا میخواین چی باشین اردک یا عقاب !
2)دنیای درونمان را رهبری کنیم , بر همه چیز تسلط داشته باشیم , یادمون باشه که اشرف مخلوقات هستیم ,این ماییم که باید تعیین کنیم که چه چیزی کی و کجا باید اتفاق بیفته !
3)رهبران زاده نمیشوند بلکه ساخته میشوند !
4)مراقب اندیشه های منفی دیگران و دنیای کوچیک اردکی اونها باشید ,
یادتون باشه که اردکها هرگز عقاب بودن رو تجربه نکردن!
5)کیفیت نگاه ماست که سطح زندگی ما رو تعیین میکنه, پارادایم شیفت ها
رو جدی بگیریم و نگرشمون رو عوض کنیم , ما آینه ی تمام نمای خداوند هستیم و کسی که کمال , قدرت , موفقیت و همه بهترین هاست ....
6) موفقیت, برنامه ریزی و رهبری درون رو شروع کنیم و 7 سال دیگه رو در نظر بگیریم , بعد به این فکر کنیم که 7 سال دیگه کجای نقشه خواهیم بود , با چه کسی , در چه شرایط مالی و ....
7)مهمتر از همه اینکه هر روز این روند موفقیت رو حتی در چند جمله در یک دفتر به نام دفتر موفقیت ثبت کنیم .....
یادمون باشه " اگه زندگی ما ارزش زندگی کردن رو داره حتما" ارزش ثبت کردن رو هم داره "
پس.....بیائید شروع کنیم ..یا ادامه بدیم ....!

۱۳۸۷ تیر ۶, پنجشنبه


اون روزا که پر زدم من تا به اوج تو رسیدم
خودم و تو قاب عکس چشم تو دیدم و چیدم
دوباره آبی شدم من آره آفتابی شدم من
پر پرواز ام بستم,روی شونه هات نشستم
تپش قلب قناری ,ای خدا عجب بهاری
مخمل سرخی که باید دل و اونجا بسپاری
اگه باشم یا نباشم نمیشه از تو جدا شم
برای به تورسیدن دست به دامن خدا شم
شبنم رو ساقه جاری,با تو همصدا میمونه
با نفسهای بریدش از شب برفی میخونه
روح جنگل یه اقاقی نکنه یه وقت بخوابی
تو باید زنده بمونی تا ادامم و بخونی
تپش قلب قناری ای خدا عجب بهاری

مخمل سرخی که باید دل و اونجا بسپاری

تو باید زنده بمونی تا ادامم و بخونی.....

۱۳۸۷ تیر ۲, یکشنبه


واقعا" حس قشنگیه عاشق بودن و دوست داشتن از اینکه دارم با عشق زندگی میکنم

و کسی هست تو زندگیم که اینهمه بهش نزدیکم کسی که شنیدن صداش

آرامش الهی ومثه نور پاکه و روشن خداوند رو شکر میکنم

عشق به آدم حس زنده بودن میده حس زندگی کردن حس تعلق داشتن حس پرواز

...وقتی آدم عاشقه لحظه هاش معنا میگیرن عشق یه مسیر قشنگه

که باید دونفری توش قدم زد هر چند آدم ممکنه گاهی ناخواسته اشتباه کنه

که خدارو شکردر مورد من خیلی کمرنگ وهمیشه ناخواسته بوده

واما عشق ...این واژه سه حرفی که تمام زندگی مرا رنگ بخشیده

واژه زنده و راهی که به قول عیسی مسیح در آن زن و مرد یکی میشن ...

یک تن ..آمیزش در روح و جسم ...تجربه کردن ثانیه ها با هم ..

چقدر زیباست توصیف عشق چه برسه به تجربه کردنش

برای تمام این لحظه ها که در زندگی ما با روح عشق و حضور خداوند

و صدای شاد آرزوهامون رنگ رنگین کمون دارن خدا رو شکر میکنم

تردید هاو غصه ها و ناامیدی ها رو با خندهام ذوب میکنم

تا خورشید از چشمای امیدوارم حضور دنیای شاد و زنده و پر عشقم رو

با آهنگ زیبای زندگی بنام "ما" اعلام کنه

۱۳۸۷ تیر ۱, شنبه

افکار


میدونم که شاید خیلی به نظر فلسفی میاد
اینجوری وبلاگ نوشتن ولی خب چه میشه کرد...
اگه نگم دلم پر ازحرفای ننوشه می مونه....
امروز موضوع کلاس زبانمون این بود..
که آدمها همیشه درست فکر نمیکنن..
یعنی ممکنه آدمها بر طبق یک سری اطلاعات
و رویا بافی ها شاید و یا افکار غلط که زاییده
تخیل خودشون و گاهی اقتضای شرایطه, یه
فکرایی تو سرشون بیاد که اساسا" غلط باشه
من گفتم آدمها اغلب تو این شرایط سعی میکنن
اونجوری که دوست دارن اوضاع پیش بره فکر کنن
نه اونجوری که واقعیت داره ووقتی یه دفعه میفهمن
که ای دل غافل ,چی فکر میکردم وچی شد! دیگه
احساس شکست میکنن وسریع دنبال مقصر میگردن !
خلاصه امروز یاد گرفتم باید درست فکر کرد
باید مراقب افکارمون باشیم تا مریض نشن! و این مهممه!

۱۳۸۷ خرداد ۳۰, پنجشنبه

عادتها


آدمها به خیلی چیزا تو زندگی عادت میکنن .

بعضی از اینا خوبه وطبعا" بعضی ام خیلی بده

مثلا" در مورد خودم میتونم بگم که

به کلاس زبان ام عادت کردم

از حال وهوای کلاس از معلمم از انرپی گذاشتن

واسه کاری که با عشق دارم انجام میدم و میدونم چقدر

بهش احتیاج دارم واسه ادامه تحصیلم,زندگی و ...

یا به آواز خواندن... که جزو برانامه های روتین منه

یا گیتار که الان پر رنگ تر شده ...و البته با خداوند حرف زدن

و تشکر کردن برای این همه معجزه و خوشبختی...

که هر وقت اسمش میاد دستم میخواد ساعتها بنویسه...

وخلاصه خیلی ازکارای دیگه که قشنگند..

.بعضی ها ام بد اند به عنوان مثال...

دیرخوابیدن شبها وصبح به زور قهوه و یه دوش یخ

سر کار رفتن...

یا کم رقصیدن و کم ورزش کردن علی رقم پیاده روی

در روز ! ولی من یه راه حل از دیل کارنگی بلدم که خیلی به کارم میاد

یه لست از عادتهای خوب وبد... واسه خوباش خودم رو تشویق میکنم

و واسه رفع بدهاش تمرین میکنم .

حالا امروز قول یه noir 99% به خودم دادم اگه شبها زود بخوابم

و روزی 1 ساعت ورزش کنم.....به امید روزیکه

هیچ عادت بدی وجود نداشته باشه


۱۳۸۷ خرداد ۲۸, سه‌شنبه

امرووزا


روزهای من میگذرند
پر از عشق و امید مثل رنگ رویاهام صورتی
مثل نتهای دلم آهنگین وزیبا
روزهای من میگذرند با نگاهی هر چند به گذشته
با تامل به عملکردهام در گذشته
تصمیم داشتم از خیلی ها که رفتار خوب ومنصفانه ایی
باهاشون نداشتم عذر خواهی کنم !
رفتارهایی قطعا" ناخواسته....
خدا کنه اون آدما منو بخشیده باشن من همیشه از صمیم قلبم براشون
آرزوی موفقیت دارم....و خوشبختی ....
و روزها همچنان میگذرند و عقربه ها منتظر ما نمی مونن
باید در کنار هم شاد باشیم و امیدوار و شاکر و موفق !
زندگی خیلی قشنگه وحیفه که خرابش کنیم هر چند گاهی ما از
پشت یه عینک زشت و کثیف بهش نگاه میکنیم و زود روش بر چسب میزنیم
کاش بدونیم که اگه فقط یه کم به خدا توکل کنیم و یه کم دلامون و دریایی کنیم
.....انوقت........معجزه های خدای مهربن پیدا میشه !

۱۳۸۷ خرداد ۱۵, چهارشنبه

آزادی

سروده پل الوار ,ترجمه بامداد حمیدیا

بر روی دفتر های مشق ام ,

بر روی درخت ها و میز تحریرم

بر برف و بر شن

می نویسم نامت را.

روی تمام اوراق خوانده

بر اوراق سپید مانده

سنگ ، خون ، کاغذ یا خاکستر

می نویسم نامت را.

بر تصاویر فاخر

روی سلاح جنگیان

بر تاج شاهان

می نویسم نامت را.

بر جنگل و بیابان

روی آشیانه ها و گل ها

بر بازآوای کودکیم

می نویسم نامت را.

بر شگفتی شبها

روی نان سپید روزها

بر فصول عشق باختن

می نویسم نامت را.

بر ژنده های آسمان آبی ام

بر آفتاب مانده ی مرداب

بر ماه زنده ی دریاچه

می نویسم نامت را..

روی مزارع ، افق

بر بال پرنده ها

روی آسیاب سایه ها

می نویسم نامت را.

روی هر وزش صبحگاهان

بر دریا و بر قایقها

بر کوه از خرد رها

می نویسم نامت را.

روی کف ابرها

بر رگبار خوی کرده

بر باران انبوه و بی معنا

می نویسم نامت را.

روی اشکال نورانی

بر زنگ رنگها

بر حقیقت مسلم

می نویسم نامت را.

بر کوره راه های بی خواب

بر جاده های بی پایاب

بر میدان های از آدمی پُر

می نویسم نامت را.

روی چراغی که بر می افروزد

بر چراغی که فرو می رد

بر منزل سراهایم

می نویسم نامت را.

بر میوه ی دوپاره

از آینه و از اتاقم

بر صدف تهی بسترم

می نویسم نامت را.

روی سگ لطیف و شکم پرستم

بر گوشهای تیز کرده اش

بر قدم های نو پایش

می نویسم نامت را..

بر آستان درگاه خانه ام

بر اشیای مأنوس

بر سیل آتش مبارک

می نویسم نامت را.

بر هر تن تسلیم

بر پیشانی یارانم

بر هر دستی که فراز آید

می نویسم نامت را.

بر معرض شگفتی ها

بر لبهای هشیار

بس فراتر از سکوت

می نویسم نامت را.

بر پناهگاه های ویرانم

بر فانوس های به گِل تپیده ام

بر دیوار های ملال ام

می نویسم نامت را.

بر ناحضور بی تمنا

بر تنهایی برهنه

روی گامهای مرگ

می نویسم نامت را.

بر سلامت بازیافته

بر خطر ناپدیدار

روی امید بی یادآورد

می نویسم نامت را.

به قدرت واژه ای

از سر می گیرم زندگی

از برای شناخت تو

من زاده ام

تا بخوانمت به نام:

آزادی.
منبع : 1pezeshk.com

۱۳۸۷ خرداد ۱۰, جمعه

خداوند نازنین

ای خداوند زنده از تو میخوام که
همیشه در کنار ما باشی
همیشه دست حمایت تو برسر ما باشه
و همیشه به اندازه ظرفیت ما
به ما ببخش که ما شایسته الطاف تو باشیم

۱۳۸۷ خرداد ۶, دوشنبه

choosing a wife

A man wanted to get married. He was having trouble choosing among three likely candidates. He gives each woman a present of $5,000 and watches to see what they do with the money.The first does a total make-over. She goes to a fancy beauty salon, gets her hair done, new make-up and buys several new outfits, and dresses up very nicely for the man. She tells him that she has done this to be more attractive for him because she loves him so much. The man was impressed.The second goes shopping to buy the man gifts. She gets him a new set of golf clubs, some new gizmos for his computer, and some expensive clothes. As she presents these gifts, she tells him that she has spent all the money on him because she loves him so much. Again, the man is impressed.The third invests the money in the stock market. She earns several times the $5,000. She gives him back his $5,000 and reinvests the remainder in a joint account. She tells him that she wants to save for their future because she loves him so much.Obviously, the man was impressed.The man thought for a long time about what each woman had done with the money he'd given her.Then, he married the one with the biggest boobs.Men are like that, you know.There is more money being spent on breast implants and Viagra today than on Alzheimer's research. This means that by 2040, there should be a large elderly population with
.perky boobs and huge erections and absolutely no recollection of what to do with them

آزمونهای زندگی

باید آزمود و آزموده شد
یعنی اینکه باید آدمها اول خودشون رو توی
سخت ترین شرایط امتحان کنن ببینن
واقعا" انطور که شعار میدن رفتار میکنن یا نه!!!!
و باید آزموده شد یعنی اینکه باید تجربه کسب کرد
تبدیل شد به یه آدم باتجربه!
جالبه هر قدرآدمها خودشون رو ,عکس العملها شون رو
درشرایط مختلف وخلاصه خودشون روبیشتر بشناسن
راحتتر میتونن توزندگی تصمیم بگیرن یعنی
ضریب موفقییتشون هم بالا میره....

۱۳۸۷ خرداد ۳, جمعه

love is all


عشق همه چيز است
در قلب من باران مي‌باريد
در ژرفاي وجودم پايين مي‌آمد
روحم را در خود غرق مي‌كرد
اين سكوت من را به تلاطم مي‌آورد
من دمي هستم براي خاموشي اين شعله
و من هرگز كم نخواهم آورد
من منتظر زمان هستم تا من را با خود ببرد
به مانند طوفان شديدي كه دريا را به خروش مي‌آورد
قوي ايستاده‌ام و آنسو را نظاره مي‌كنم
عشق من را معتقد نگاه مي‌دارد
در ميان تاريكي مي‌تواني صدا كردن من را حس كني؟
عشق من را نجات مي‌دهد هنگامي كه در رويا سير مي‌كنم
عشق و تنها عشق.........همه چيز عشق است
صاعقه مي‌زند در بالا
پيش از اينكه به زمين بخورم تنها عشق را مي‌شناختم
و حالا ضربه‌هاي كسي
در كنار من طنين انداز شده
من دمي هستم براي خاموشي
و من هرگز كم نخواهم آورد
من منتظر زمان هستم تا من را با خود ببرد
به مانند طوفان شديدي كه دريا را به خروش مي‌آورد
قوي ايستاده‌ام و آنسو را نظاره مي‌كنم

۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۸, چهارشنبه

ممنونم خداوند


گاهی وقتی به دوست داشتن و عشق و زندگی فکر میکنم
فقط یه جمله به زبونم جاری میشه : خدایا شکرت !!!!
واقعا" زندگی با همه بالا وپایینهاش فقط یه فلسفه داره
وقتی توی تمام ثانیه های آدم خداوند جریان داشته باشه
همه چی با معجزه همراه میشه......
خداوندا چقدر رو زمین غریبی
کاش آدما صدات کنن,تو خیلی به ما نزدیکی
خیلی مهربونی
خیلی نازنینی
خیلی دوستت دارم
بخاطر تمام معجزات قشنگت از تو ممنونم عشق من !
دوستت دارم فقط تومی دونی چقد نازنین....

۱۳۸۷ فروردین ۲۲, پنجشنبه

رابطه ما با دیگران ؟؟؟؟؟؟؟؟؟


آيا اين توانايي را داريد كه در عرض 30 ثانيه 10 عيب درباره يكي از اطرافيانتان يادداشت كنيد ؟

آيا در طول روز بيشتر به معايب مردم مي انديشيد ؟

آيا دوستان زيادي داريد ؟

در طول يك ماه آينده هر روز يكي از موارد زير را رعايت كنيد يا حداقل سعي در انجام آن نمائيد . در پايان ماه ؛ شما دوستان زياد ؛ روحيه اي شاد و محيطي دلپذير خواهيد داشت :

1) امروز در رفتار ديگران دقت كنيد و كارهاي نيك آنها را به ذهن بسپاريد .
2) اگر مي خواهيد خدا در مقابل اشتباهات شما گذشت داشته باشد ؛ شما هم نسبت به خلق خدا گذشت نشان دهيد .
3) امروز هنگاني كه عمل بدي از كسي ديديد به خود برگرديد و ببينيد مشابه آن عمل از شما سرزده است يا خير ؟
4) به دوستي كه مدت ها از او خبر نداريد تلفن كنيد .
5) به نقاط ضعف خود فكر كنيد .
6) شخصي را كه دوست نداريد , در نظر آوريد و سعي كنيد يك صفت مثبت براي او در ذهن بيابيد .
7) امروز هنگام ايراد گرفتن از كسي , فكر خود را متوقف كنيد .
8) امروز حداقل يك بار قضاوت منفي خود را در مورد اشخاص به مثبت تبديل كنيد .
9) اگر در جمعي هستيد كه بدي كسي را مي گويند , آنجا را ترك كنيد .
10) به يكي از اقوام پير خود تلفن بزنيد و احوال او را بپرسيد .
11) براي تمام كساني كه در طول روز مي بينيد يك صفت مثبت بيابيد .
12) با اقوام معاشرت كنيد و به ديدن آنها برويد .
13) به يكي از همسايگان خود , پيشنهاد كمك كنيد .
14) بدانيد كه فكر منفي قبل از هر چيز ذهن خود شخص را آلوده مي كند .
15) فكر كنيد كه بهترين صفت , ديدن خوبي ديگران است .
16) اگر كسي در مورد شما بدگويي كرده به حرفي كه زده توجه كنيد و درس بگيريد .
17) امروز در يك مورد اگر حق با شما است به ديگري آن را واگذار كنيد .
18) امروز اگر اشتباه كرديد فورا عذر خواهي كنيد .
19) اگر خواستيد فكر بد در مورد كسي كنيد فورا دعا كنيد .
20) لنز دوربين را به سمت خودمان برگردانيم عيبهاي خودمان هم ديدني است .
21) هنگام خريد سعي مي كنيد ميوه هاي سالم را بخريد . در انتخاب افكار سالم هم همين كار را كنيد .
22) همه مردم دنيا مخلوق خدا هستند . دل هر ذره را كه بشكافي آفتابي اش در ميان بيني .
23) از خانواده خود دعوت كنيد .
24) هنگام عبادت , براي تمام مردم دنيا مخصوصا نزديكان خود دعا كنيد .
25) امروز از كسي براي انجام كاري كمك بگيرد و از او تشكر كنيد .
26) بعد از گفتن اسم ديگران از كلمات جان يا عزيز استفاده كنيد .
27) از مقابله به مثل در برابر كار بد ديگران پرهيز كنيد .
28) از شكستن دل ديگران و به رخ كشيدن عيبهايشان صرفنظر كنيد .
29) هنگام صحبت با مردم به چشم آنها بنگريد .
30) ضرب المثل قديمي مي گويد : چاه مكن بهر كسي / اول خودت دوم كسي
فراموش نكنيد كه هر توصيه مربوط به يكروز است!

۱۳۸۶ اسفند ۱۸, شنبه

حصار


سال ها دو برادر با هم در مزرعه ای که از پدرشان به ارث رسیده بود، زندگی می کردند. یک روز به خاطر یک سوء تفاهم کوچک، با هم جرو بحث کردند. پس از چند هفته سکوت، اختلاف آنها زیاد شد و از هم جدا شدند.
یک روز صبح در خانه برادر بزرگ تر به صدا درآمد. وقتی در را باز کرد، مرد نجـاری را دید. نجـار گفت:? من چند روزی است که دنبال کار می گردم، فکرکردم شاید شما کمی خرده کاری در خانه و مزرعه داشته باشید، آیا امکان دارد که کمکتان کنم؟?
برادر بزرگ تر جواب داد: ? بله، اتفاقاً من یک مقدار کار دارم. به آن نهر در وسط مزرعه نگاه کن، آن همسایه در حقیقت برادر کوچک تر من است. او هفته گذشته چند نفر را استخدام کرد تا وسط مزرعه را کندند و این نهر آب بین مزرعه ما افتاد. او حتماً این کار را بخاطر کینه ای که از من به دل دارد، انجام داده.?
سپس به انبار مزرعه اشاره کرد و گفت:? در انبار مقداری الوار دارم، از تو می خواهم تا بین مزرعه من و برادرم حصار بکشی تا دیگر او را نبینم.?
نجار پذیرفت و شروع کرد به اندازه گیری و اره کردن الوار. برادر بزرگ تر به نجار گفت:? من برای خرید به شهر می روم، اگر وسیله ای نیاز داری برایت بخرم.?
نجار در حالی که به شدت مشغول کار بود، جواب داد:? نه، چیزی لازم ندارم.?
هنگام غروب وقتی کشاورز به مزرعه برگشت، چشمانش از تعجب گرد شد. حصاری در کارنبود. نجار به جای حصار یک پل روی نهر ساخته بود.
کشاورز با عصبانیت رو به نجار کرد و گفت:? مگر من به تو نگفته بودم برایم حصار بسازی؟?
در همین لحظه برادر کوچک تر از راه رسید و با دیدن پل فکرکرد که برادرش دستور ساختن آن را داده، از روی پل عبور کرد و برادر بزرگترش را در آغوش گرفت و از او برای کندن نهر معذرت خواست.
وقتی برادر بزرگ تر برگشت، نجار را دید که جعبه ابزارش را روی دوشش گذاشته و در حال رفتن است.
کشاورز نزد او رفت و بعد از تشکر، از او خواست تا چند روزی مهمان او و برادرش باشد.
نجار گفت:? دوست دارم بمانم ولی پل های زیادی هست که باید آنها را بسازم.?

۱۳۸۶ اسفند ۶, دوشنبه

اسکارلت



خانم ویولان با نام مستعار "اسکارلت " یکی از پر رنگ ترین

شخصیت های زندگی من بوده و هست !

من خیلی دوسش داشتم, راستش آنقدر زندگی نامه اسکارلت ,سختی هاش,

مبا رزاتش ,احساس تنهایی هاش و گاهی هم دوست داشتنش

شبیه من بود که گاهی فکر می کردم داستان زندگی منه که داره نمایش داده میشه !

یکی از شباهت های اون به من"خوب شروع کردنه" , احساس پیروزی کردنه ,

و بطور کلی زاویه دید متفاوت داشتن و تاثیر گذاری تو زندگی اطرافیان داشتنه !

اسکارلت به همه چیز عمیق نگاه میکنه ,حتی به عشق نگاه اساطیری داره

همه چیز رو واقعی دوست داره و بقیه آدما یا روابط رو که سطحی اند به

صورت ابزار نگاه میکنه !

البته می دارم رو این زوایا کار میکنم تا رشد کنم ولی اصل ماجرا

همینه که هست یا هستم !

۱۳۸۶ اسفند ۵, یکشنبه

ماه من


ارديبهشت نام دومين ماه سال و روز دوم هر ماه در گاه شماري اعتدالي خورشيدي است.
طبيعت ايران در اين هنگام بهترين و زيبا‌ترين حالت خود را داشته، از بهترين هنجار برخوردار است همانگونه كه به هنجارترين چيزها زيباترين چيزهاست.گاتها آموزش مي‌دهد كه خداوند هنجاري به نام اشا بر جهان استواركرده‌ است. پيامد شناخت اين هنجار « دانش» نام دارد؛ دانشي كه انسان را توانا و پيروز مي‌كند، ولي خرسندي زماني به دست مي‌آيد كه انسان همراه با اشا از بهمن نيز برخوردار باشد.
در اوستا «اشاوهيشتا» و در پهلوي «اشاوهيشت» و در فارسي «ارديبهشت» گفته شده كه كلمه اي است مركب از دو جزء: جزء اول «اشا» از جمله لغاتي است كه معني آن بسيار منبسط است، راستي و درستي، تقدس، قانون و آئين ايزدي، پاكي ... و بسيار هم در اوستا به كار برده شده است. جزء ديگر اين كلمه كه واژه «وهيشت» باشد. صفت عالي است به معناي بهترين، بهشت فارسي به معني فردوس از همين كلمه است. در مجموع اين كلمه به بهترين راستي و درستي است.
در عالم روحاني نماينده صفت راستي و پاكي و تقدس اهورامزداست و در عالم مادي نگهباني كليه آتش هاي روي زمين به او سپرده شده است.
در معني تركيب لغت ارديبهشت «مانند بهشت» هم آمده است.


۱۳۸۶ بهمن ۲۹, دوشنبه

به همه زبانهای زنده دنیا ,دوست دارم !


01) English : I Love You

02) Persian : To ra doost daram

03) Italian : Ti amo

04) German : Ich liebe Dich

05) Turkish : Seni Seviyurum

06) French : Je t'aime

07) Greek : S'ayapo

08) Spanish : Te quiero

09) Hindi : Mai tumase pyre karati hun

10) Arabic : Ana Behibak

11) Iranian : Man doosat daram

12) Japanese : Kimi o ai shiteru

13) Yugoslavian : Ya te volim

14) Korean : Nanun tangshinul sarang hamnida

15) Russian : Ya vas liubliu

16) Romanian : Te iu besc

17) Vietnamese : Em ye^ Ha eh bak

18) Syrian/lebanese : Bhebbek

19) Swiss-German : Ch'ha di ga"rn

20) Swedish : Jag a"Iskar dig

21) Africans : Ek het jou li ...

۱۳۸۶ بهمن ۲۸, یکشنبه

Gen2


من یه دختر خوبم که چند تا آ رزو دارم
یکیش اینه که یه gen2 بخرم..
امیدوارم که خداوند کمک کنه تا بخرمش !

۱۳۸۶ بهمن ۱۴, یکشنبه

یه فنجون قهوه


دوست دارم به یه فنجون قهوه دعوتت کنم !

کاش می دونستی چقدر دلم برای یه فنجون قهوه با تو

تنگ شده .....

ای کاش ایران بودی....

من خیلی بدون تو تنهام ....

حس قشنگ زندگی


چقدر کار کردن قشنگه وقتی هدف داشته باشی !

وقتی یه آرزوی واضح و روشن داشته باشی !

زمانیکه ببینی داری سخت انرژی مصرف میکنی و

به تواناییهات می بالی...

همه تحسینت میکنن و بیشتر از همیشه احساس

قشنگ توانایی رد پا گذاشتن رو لمس میکنی ...

رد پا روی صفحه سپید زندگیت رو ...

یعنی خلق می کنی ،این تصویررو که :

مثل همیشه میتوانی، اگه بخوای

۱۳۸۶ بهمن ۱۳, شنبه


این ام یه عکس عشقولانه از زیر آب !

۱۳۸۶ بهمن ۱۱, پنجشنبه

test IQ


اینو بخوانید و خودتون رو تست کنید تا معلوم بشه چپی هستین یا راستی ؟؟؟؟؟؟؟!!!!!

۱۳۸۶ بهمن ۱۰, چهارشنبه

عیسی مسیح


سؤال کنید که به شما داده خواهد شد؛ بطلبید که خواهید یافت؛
بکوبید که برای شما باز کرده خواهد شد. زیرا هر که سؤال کند
یابد و کسی که بطلبد دریافت کند و هر که بکوبد برای او گشاده
خواهد شد.

انجیل متی فصل هفت آیات هفت و هشت

۱۳۸۶ بهمن ۸, دوشنبه

ترفندهایی برای شاد زیستن


آنجه در اينجا مشاهده مي كنيد راههايي براي افزايش ميزان شادي شماست

فقط هر چند روز آنها را مرور كنيد يا آنها را به خاطر بسپاريد تا اثر بخشي آنها را دريابيد.

خوشحالي و غمگيني را مي توانيد خود انتخاب كنيد. پس خوشحالي را انتخاب كنيد.
هر روز سه انسان را ستايش كنيد.
در صورت امكان طلوع خورشيد را تماشا كنيد.
اولين نفري باشيد كه سلام مي كنيد.
اگر افرادي را دوست داريد، براي گفتن آن وقت را تلف نكنيد.
با همه به گونه اي رفتار كنيد، كه دوست داريد با شما رفتار كنند.
هيچگاه تسليم كسي نشويد و آنگاه است كه معجزه رخ مي دهد.
سعي كنيد هر روز اسم افرادي را به خاطر بياوريد.
از نطر فكري خشن و از نظر احساسي نازك دل باشيد.
از آنچه بايد مهربانتر باشيد.
بدانيد يكي از بزرگترين نيازهاي محيطي نياز به قدر داني است.
به قول خود وفا كنيد.
ياد بگيريد حتي زمانكه احساس خوبي نداريد، خود را بشاش نشان دهيد.
هر چيز بهتري را كه پيدا مي كنيد رها كنيد.
به خاطر داشته باشيد برنده ها كارهايي را انجام مي دهند


كه بازنده ها مي خواهند آن كار را انجام دهند.
وقتي به سر كار خود مي رسيد، اجازه دهيد اولين چيزي كه به زبان مي آوريد


باعث افزايش روحيه همكارانتان شود.
تحت تاثير اهدافتان زندگي كنيد.
كلنجار ررفتن با گذشته را متوقف كنيد.

۱۳۸۶ بهمن ۷, یکشنبه

کودکی


چقدر خوب بود دوران کودکی
انگار همه آرزوها واقعی تر بود
دلهامون بزرگتر بود
حتی خدا هم نزدیکتربود !
چقدر خوب بود که بچه بودیم,محکوم بودیم به
خنده های از ته دل ,انگار بغضامون ام کاغذی تربود
مجبور بودیم که با رویاهامون زندگی کنیم .....
همیشه فکر میکنم به اینکه چی شد که این بلا رو سر خودمون آوردیم
چشمای شاد و پر امیدمون به جلبکای سیاه آینده گره خورد و همه چی
خراب شد.....
حالا من میخوام دوباره نفس بکشم وبه رویاهای قشنگم فرصت پرواز بدم
دوباره میخوام بچه باشم...
صورتی و شاد و رها .....

۱۳۸۶ بهمن ۶, شنبه

عشق


چقدر این احساس دوست داشتن قشنگه,
دوست داشتن
دوست داشته شدن , رو راست بودن,
وفادار ماندن به این احساس,
به خودم...
و به تو ...

۱۳۸۶ بهمن ۵, جمعه

زندگی

زندگی واقعا" که چه جریان قشنگیه
با همه پستیها وبلندیهاش ....
اگه سخت بگیریش, سخته اگه آسون شروع کنی ساده است ,
مثل تولد یه آدم , یه وبلاگ ... پر از حرفای ننوشته و تازه است
منم میخوام تولم رو جشن بگیرم و حرفای نگفته ام رو بگم ....
دوست دارم از لحظه تولد تا اوج تا مرگ , با همدیگه همراه باشیم
پس منو از نظراتتون بی بهره نزارین ....