۱۳۸۷ تیر ۶, پنجشنبه


اون روزا که پر زدم من تا به اوج تو رسیدم
خودم و تو قاب عکس چشم تو دیدم و چیدم
دوباره آبی شدم من آره آفتابی شدم من
پر پرواز ام بستم,روی شونه هات نشستم
تپش قلب قناری ,ای خدا عجب بهاری
مخمل سرخی که باید دل و اونجا بسپاری
اگه باشم یا نباشم نمیشه از تو جدا شم
برای به تورسیدن دست به دامن خدا شم
شبنم رو ساقه جاری,با تو همصدا میمونه
با نفسهای بریدش از شب برفی میخونه
روح جنگل یه اقاقی نکنه یه وقت بخوابی
تو باید زنده بمونی تا ادامم و بخونی
تپش قلب قناری ای خدا عجب بهاری

مخمل سرخی که باید دل و اونجا بسپاری

تو باید زنده بمونی تا ادامم و بخونی.....

هیچ نظری موجود نیست: